هــومت ، هــوخت ، هــورشت
پندار نیک،گفتار نیک، کردار نیک
ما مفتخریم درسایه رحمت ایزدمنان اهورامزدا توانستیم گوشه کوچکی از وظایف خودرا در قالب خدمت به مشتریان عزیز ارائه نماییم.
حدودبیست سال است هدف ما خدمت واطلاع رسانی به همکاران وعزیزان گرامی می باشد تا بتوانیم در راستای افکار و اهداف خویش به درستی گام برداریم.
اونی که از بهتر هر کسی خودمون رو میشناسه ومیدونه درچه موقعیتی چه کاری می کنیم فقط حضرت حقه؛ در مورد هر مطلبی وقتی با ذهیتی آزاد، اون مسئله رو مبینیم متوجه این نکته میشیم چرا همه چیزو حضرت حق با هم بهمون نمیده ، در جاهایی هم بهم گفته به مسیری که میری شک نکن واسه همینه میخواد به این درک برسیم ، می بینم همه درها رو بروم با هم باز نمیکنه در حالیکه " ید قدرتشو " حضرت حق نشونم داده و میخواد بهم بفهمونه مشکل طرز نگرش توئه نه در توانمندیه دادن و ندادن من ،درجائی تمام ذهنیات ها رو حضرت حق به ذهنم آورد ولی بازم گفت خودت برو توئی که میگی وکیلم خداست؛ من هستم برو نیاز به نگرانی نیست مسیر با من .(از تو حرکت از خدا برکت)
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است یوسف عوض شده زلیخاعوض شده است
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی درعشق سال هاست که فتوا عوض شده است
خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم خو کن که جای ساحل دریا عوض شده است
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید اکنون به خانه آمده اما عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق من همچنان همانم و دنیا عوض شده است
از خدا همیشه خواستم قبل از اینکه چیزی بهم بده مسیرش رو هم بهم بگه درحقیقت معجزه حرکتی است که درکش از منطق ما خارجه (مثل شق القمر) قرار هم نیست هیچ چیز با منطق ما بخونه چون مسیر و حضرت حق مشخص کرده ودر تمام مسیر همراهته و حواسش بیشتر از خودت ؛ به خودت و کارهات هست.
همه چیز این عالم وابسته بهمه وقتی به اون درک برسی دنبال اینکه من آدم بدیم که برام مسیرو بسته نیستی دنبال قدم ومسیر درستی این قدم ومسیر حتی میتونه تفکرات در ذهنت که فقط خودت میدونی باشه.
روزگار و زمان بهم یاد دادند پدر و مادرمو هر وقت میخوام درنظر خودم و یا دیگران یاد کنم با بهترین لحظه هاشون که تو یادمه همیشه یاد کنم هر چند هنوزم بعضی پدر و مادرم منو متعجب میکنن ولی چه قشنگه با خاطرات و کارهای خوبشون یاد کنیم اینجوری خواسته و ناخواسته یه ثوابی هم بهشون میرسونیم چرا یادشون رو با لحظه های شادتر یاد نکنیم ، خودم معتقدم همون موقع که بودن نبایدکوتاهی میکردم شاید میتونستم بیشتر هواشونو داشته باشم ولی الان هم میشه با خاطرات خوب بهشون ثواب و بخودم روحیه بهتر بدم.
بعضی وقتها حضرت حق تلنگر یادآوری رو هم بهمون میزنه ولی آنقدر خودمون رو صاحب حق میدونیم که متوجه تلنگرش نیستیم.
نه مرادم ،نه مریدم، نه پیامم ،نه کلامم، نه سلامم، نه علیکم،نه سپیدم، نه سیاهم،نه چنانم که تو گویی،نه چنینم که تو خوانی و نه آنگونه که گفتند و شنیدی،نه سمائم نه زمینم،نه به زنجیر کسی بسته ام و بردۀ دینم،نه سرابم نه شرابم،نه برای غم تنهایی تو یار شبابم،نه گرفتار و اسیرم،،نه حقیرم،نه فرستادۀ پیرم،نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم،نه جهنم نه بهشتم،چُنین است سرشتم،این سخن را من به امروز نگفتم، ننوشتم،بلکه از روز ازل با قلم نور نوشتن،که حقیقت نه به رنگ است و نه بویی نه به های است نه هویی،نه با این است نه اویی نه به جام است نه سبو ، گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویــم تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی ،خودِ تو جان جهانی، گر نهانـی و عیانـی تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی تو خود اسرار نهانی تو خود باغ بهشتی تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی نه تو جزیی بل به افلاک بزرگی، نه چو آبی به سَبوئی بل خود آب حیاتی تو خود اویی بخود آی تا در خانه هرکس ننشـــینی و بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی تاگلِ وصل بـچیـنی؛
بخودآ!